ای کاش قلم سرنوشت در دست ما بود

 

چرا وقتی از چیزی می ترسیم  همون به سرمو می یاد

مادر *

تو ای مادر که یک عمره دلت با غصه دمسازه

 

صبوری های تو مادر منو به گریه میندازه

 

مثل یک طفل خواب آلوده من محتاج آغوشم

 

از آن لالاییهات مادر بخون باز هم توی گوشم

 

برای سرنوشت من تو دلواپس ترین بودی

 

برای اشکهای من همیشه آستین بودی

 

تو ای همیشه غمخوارم تو ای محرم ترین یارم

 

به نام نامی مادر همیشه دوستت دارم

 

نوازش کن منو مادر که فرزند تو غمگین

 

کی میخواد بعد از این تو قلب من جای تو بنشینه

 

گل من روزگار روزی تو رو از شاخه میچینه

 

در آغوشم بگیر مادر که رسم روزگار اینه

دیگه دنیا واسه من ساده و تکراری شده

 

با ستاره هم زبونم تو شبای بی تو بودن

 

توی غربت زمونه شعر دلتنگی می خونم

 

لحظه لحظه های من شد اشک واه وحسرت من

 

رفتی و نگفتی بی تو من دیونه می شم

مادر

 

تا بهشت در زیر پای مادر است          

 هستی من دردعای مادراست

 

 

 

مادر

مادر مهربونم دوستت دارم...

 

مادر دوستت دارم

مادر

دوریت ای گل زیبا               هوای شبهام رو بارونی کرده